گوشه بسیار کوچکی از غربت کریم اهل بیت

 

ابن عباس از رسول اکرم صلی  الله علیه و آله و سلم روایت می کند که فرمود:

چون فرزندم حسن را به زهر شهید کنند ملائکه ی آسمان های هفت گانه بر او گریه کنند و همه چیز بر او بگرید حتی مرغان هوا و ماهیان دریا. هرکه بر او بگرید دیده اش کور نشود روزی که دیده ها کور می شود و هرکه در مصیبت او اندوهناک شود اندوهناک نشود دل او در روزی که دل ها اندوهناک شود و هرکه در بقیع او را زیارت کند قدمش بر صراط ثابت گردد روزیکه قدم ها بر آن لرزان است .

منتهی الامال ج1 ص 322

.

عمر شریفش 47 سال و چند ماه.

در جودو سخا که شهره بودند.

در عمر دو بار (بعضی روایات دارد بیشتر)حتی کفش رو جدا کرد نصفش رو داد.

(مثل گیوه های قدیم بود چپ و راست نداشت جاشو عوض میکردن که پاره نشه)

ادب غوغایی داشت.

امام صادق (علیه السلام) : اونقدرعمویم به جد بزرگوار ما امام حسین (علیه السلام)عزت و احترام میگذاشت هر کس میدید فکر میکرد سید الشهدا بزرگتر از ایشونه.

به تمام قد جلوی اباعبدالله بلند میشد.و داریم بارها ایشون و بغل کرده و گریسته.اینا خودشون میدونستن برا چی گریه میکنند.

نفر اول در کربلای معلی بعد از برگشت از جنگ صفین امیرالمومنین (علیه السلام) فرموده : لا یوم کیومک یا اباعبدالله

نفر دوم حضرت مجتبی به اباعبدالله فرموده : لا یوم کیومک یا ابا عبدالله

معاویه علیه الهاویه شخصی را فرستاد که برو این پیغام و به حسن بن علی بده و این بی ادبی ها رو هم بکن کاری به کارت نداره.میاد منزل آقا پیغام و میده بی ادبی شم میکنه برمیگرده. در حال برگشتن امام حسین(علیه السلام) وارد منزل میشه میبینه این شخص، شامی هست .پرسید اینجا چکار میکنی؟میگه یه پیغام به برادرتون رسوندم.فرمود چی گفتی؟نگفت.حضرت دستش رو گرفت قسم خورد تا نگی به برادرم چه گفتی نمیذارم بری.چی بگه؟بگه به پدرتون، برادرتون و شما توهین کردم؟امام حسینم ساکت می ایسته؟دیدند سرو صدا از راهرو منزل و دهلیز در بلند شد.امام مجتبی آمدند.شخص گفت آقا برادرتون قسم خورده تا نشنوه نذاره برم..حضرت اومد ابا عبدالله و گرفت تو بغل به شخص گفت برو کنار بگو هر چه گفتی.من برادرم و نگه میدارم کاری به کارت نداشته باشه.چون قسم خورده برادرم.اون شخص شامی شروع کرد به بی ادبی.رنگ ابا عبدالله سرخ شد.اشک از چشمان سید الشهدا میریزه.به صورت امام حسن نگاه میکنه.خدا چه صبری به این آقا مرحمت فرموده.بعد فرمود برادرم شنید شمام که در امان بودی حالا برو.افتاد به پای اما مجتبی.این دوپا قلم بشه قطع بشه اگر من برم.آنچه گفتم در ابو سفیان و معاویه و یزید بود.الله اعلم حیث یجعل رسالته.آقا اشکهای برادرش را با عمامه سرش برطرف کرد.چه حالتی. چه صبری.

روز شهادت هنوز در بسترِ.امام حسین فرمودچه کسی این کارو کرد؟فرمود خدا جزاشو میده شما خودتونو اذیت نکنید..یک جا به امام حسین نفرمود جَعده یا جُعده بوده.

حضرت عباس فرمود الان سرشو میارم براتون.فرمود خدا رحمت کند ام البنین را خدا جزاشو میده خودتو اذیت نکن برادر.

در سابات مدائن خنجر مسموم به رانش زدند.به استخوان رسید.از شدت درد خودشو انداخت رو ضارب.سه ماه در مدائن بستری بود.

یه بار در نماز تیر زدند گردن مبارکش خراشیده شد.

 مکتوبه که 70 بار قصد ترور و مسموم کردن امام مجتبی را داشتند در این مدت امامت 10 ساله اش.

یک شخصی که بینا بود و خودشو به کوری زده بوداز طرف معاویه علیه الهاویه.هفت هشت ماه می آمد در مدینه گدایی.و میگفت من از موالیان شما هستم.همیشه هم نماز حضرت می آمد و جلو منبر حضرت می نشست.ته عصاش فلزی بود. مسموم کرده بود.یه بار اومد کنار آقا عصا رو رو پای حضرت گذاشت فشار داد نشست که یعنی دارم مینشینم زمین.چنان رفت داخل پا که حضرت غش کرد افتاد.یک ماه امام مجتبی بستری بود. علامه مجلسی میفرماید.البته این شخص و بعدا حضرت عباس پیداش کرد در یک نخیله ای و قطعه قطعه اش کرد.

به جعده فرمود: در لباست کوتاهی کردم؟در غذات کوتاهی کردم؟به تو یا خانواده ات بی ادبی کردم؟فرمود به آنچه میخواهی نمیرسی.معاویه گفت تو بچه پیغمبرو کشتی، بچه ی من و تا پول بدن میکشی و بیرونش کرد.بعدا مریضی پیدا کرد . یه جنازه ورم کرده پر از پشه و مگس با لباسهای مندرس کنار یکی از راه ها دیدند که جعده بود.

اما بعضی از مقاتل قدیمه اینجور داره:

دیدند چند کنیز و غلام به سرعت از منزل امام مجتبی پریدند بیرون. منزل زینب کبری منزل ام کلثوم . یک غلام سوار شد رفت بیرون شهر دنبال محمد حنفیه در یک نخلستانی.یکی منزل امام حسین و حضرت عباس و برادرانش.

که برادرتون فرموده اگر دیر کنید دیدار ها به قیامت می افتد.

راوی قسم میخورد تا آن روز ندیدم ابا عبدالله به این سرعت تو کوچه بدود. عمامه را تو کوچه به سرش بست.آمدند. دیدند دست و پای برادر ورم کرده. استاد ما میگفت:به محض اینکه سید الشهدا دید عمامه به زمین زد.فرمود پدرم از دستم رفت مادرم از دستم رفت جدم از دستم رفت.

آقا امام مجتبی فرمود برادر، من و به سینه تکیه بده.دیگه اون لحظات پیداست که آقا نمیتونسته بشینه.ابا عبدالله اومد نشست امام مجتبی رو به سینه تکیه داد.فرمود چه کسی بوده که نفرمودند.یه وقت فرمود حسینم بگو یه تشت بیارن.لخته های خون داخل تشت یکی بعد از دیگری.حالا چقدر داره اشک میریزه ابا عبدالله.

بعضی از بنی هاشم  از بستگان حضرت هم آمدند. بعضیا اول خوشحال شدند که حضرت  سم رو قی کرد.خون که بند آمد فرمود دیگه کار از کار گذشته. اشک میریزه سید الشهدا.

 در همین اثنا کنیز آمد گفت آقا خواهراتون زینب و ام کلثوم آمدند.

حضرت عباس هم آمده فرمود که چه کسی بوده بروم سرش و بیارم . دو پای امام حسن رو بوسید.عجیب این آقا با ادب. در شب بیست و یکم هم کف دو پای امیرالمومنین و بوسه میزد و گریه میکرد.تا وقتی پدرش نفرمود بیا بالا که دست برادر رو گذاشت تو دستش جلوی در سرپا ایستاده بود فقط اشک میریخت.

امام مجتبی فرمود عباس پارچه رو روی دست و پای من بنداز برادر . ورم دست و پا رو خواهرم نبینه.

انقدر ملاحظه این خواهرو دارند.

امام زین العابدین فرمود عمه ام نزدیک گودی چیز هایی دید که من امام تو خیمه بودم به ظاهر ندیدم.

ابا عبدالله به غلام فرمود تشت رو ببرید.امام سجاد میفرمایند پدرم دست کردند تو آستینش دستمالی رو در آورد خون لب و محاسن امام مجتبی روبرطرف کرد.

خواهر لب خونی نبینه.

این خواهر بعدا لب با چوب دید.

یا فرج الله عمه تان به محضی که وارد شد چشمش به رنگ عموتون افتاد

 وصاحت العقیله وا اَبا وا اُما وا عُسرتا ولطمت علی وجهها و صدرها

ام کلثوم هم شروع کرد زدن خودش. ابا عبدالله فرمود عباس  دست خواهراتونو بگیرید

آقا کنار گودی کسی نبود دستشو بگیره...

کنار تشت مسی در دارالعماره کوفه کسی نبود دستشو بگیره...

.

.

شعر منسوب به کریم اهل بیت :


نحن أناس نوالنا خضل ***یرتع فیه الرجاء والأمل

تجود قبل السؤال أنفسنا *** خوفا على ماء وجه من یسل

لو علم البحر فضل نائلنا *** لغاض من بعد فیضه خجل


ما مردمی هستیم که بخشش‌مان همچون سبزه‌زاری تازه است که امید و آرزو در آن می‌چرد.

پیش از اینکه کسی تقاضا کند، نفوس ما ناخودآگاه می‌بخشند تا مبادا آبروی سائل ریخته شود.

اگر دریا فراوانی بخشش ما را می‌دانست، پس از بالا آمدن، بی‌تردید، با خجالت فروکش می‌کرد. 

 


فایل صوتی متن  

حجت الاسلام بندانی نیشابوری صاحب کتاب تقویم شیعه

http://s5.picofile.com/file/8126716792/Bandani_7_safar_1392_F_130146.3gp.html

 

دانلود تقویم شیعه

http://forum.jonbeshnet.ir/thread6488.html